نوع مقاله : مقاله پژوهشی

چکیده

فرضیه  داده تعاملی لانگ (1983) و فرضیه تقویت داده اسمیت  (1993) هر دو کانون رویکرد فرمالیستی زلیگ هریس (1976) را در بر میگیرند. بر این اساس ، نقش محوری توجه یادگیرنده به عنوان یکی از مؤلفه های زیر مجموعه رویکرد تمرکز بر فرم ممکن است باعث پیچیدگی انواع  روشهای یادگیری شود. با این وجود ،اینکه آیا چنین نظریه های یادگیری در مورد جلب توجه زبان آموزان به فرم های زبان هدف متناسب با همه زبان آموزان است، به اندازه کافی مورد بررسی قرار نگرفته است.  هدف مورد علاقه این تحقیق  بررسی تأثیر معنی داری از دو نوع  داده به عنوان  داده اصلاح شده تعاملی (IM) و داده تقویت شده در متن (TIE) و اثر متقابل سبک یادگیری سبک بصری، شنیداری یا (VAK) حرکتی بر افزایش دانش ساختارهای سببی است.  براساس آزمون تافل، صد و بیست زن از جامعه 300 نفری به عنوان نمونه همگن انتخاب شدند. پیش آزمون و دو پس آزمون بلافاصله و حدوداً یک ماه پس از مداخلات آموزشی بر اساس تکنیک IM یا تکنیک TIE انجام شد. برای پرداختن به سؤالات تحقیق، دو آزمون paired    samples t-tests ویک آزمون  two-way ANOVA انجام شدند. با توجه به سبک یادگیری VAK یادگیرنده، نتایج نشان داد که تکنیک های TIE و IM باعث پیشرفت موٍثردر  یادگیری  ساختاردستوری مورد هدف بلافاصله پس از مداخلات آموزشی می شوند. با این حال، نتایج  حاصل ازاین مطالعه اثر ادغامی دو نوع  داده مورد مطالعه با سبک یادگیری VAK زبان آموزان  را رد کرده و همچنین یادگیری  ساختار دستوری هدف اندکی به مرور زمان کاهش یافت. این یافته ها ممکن است به درک تاثیر ادغام سبک های یادگیری و برنامه های آموزشی  داده محور در سیاست آموزش زبان خارجی کمک کند.

کلیدواژه‌ها